سندیکالیسم ارگان سازش طبقاتی و مشاوره به بورژوازی
در حاشیه سخنان رضا رخشان
آذر ماجدی

سندیکالیسم یک گرایش بورژوایی درون طبقه کارگر و جنبش کارگری است. فعالین رادیکال و سوسیالیست کارگری با این حکم مخالفتی نخواهند داشت. این حکمی است که تاریخا به اثبات رسیده است. مبارزه برای بهبود شرایط زیست و کار طبقه همزاد جامعه سرمایه داری است. همزمان با حاکمیت نظام سرمایه داری، کالا شدن نیروی کار، استثمار نیروی کار و پیدایش طبقه کارگر و بورژوا مبارزه کارگران برای بهبود شرایط کار و بالا بردن نرخ فروش نیروی کار آغاز گردیده است. اما در میان طبقه کارگر گرایشات متفاوتی وجود دارد. گرایشی که رفرمیسم نامیده می شود و سندیکالیسم یا تردیدیونیونیسم را در برمی گیرد و گرایش انقلابی و ضد سرمایه داری که سوسیالیست و کمونيست است.
رفرمیسم صرفا به معنای مبارزه برای اصلاحات نیست. گرایش انقلابی و سوسیالیستی نیز برای اصلاحات مبارزه می کند. مبارزه برای اصلاحات و بهبود شرایط زیست و کار یعنی شرایط اقتصادی و همچنین شرایط سیاسی یکی از فعالیت های روزمره و دائمی گرایش سوسیالیستی است. لذا این افسانه پوپولیستی که گویی سندیکالیسم برای اصلاحات مبارزه می کند و گرایش سوسیالیستی و انقلابی صرفا در فکر و تدارک انقلاب سوسیالیستی است، یک تز و حکم پوچ و بی اساس است.
رفرمیسم در واقعیت امر اشاره به دیدگاهی عمیق تر دارد. رفرمیسم دیدگاهی است که برای دریافت بعضا دستمزد بیشتر، یا قدری بهبود شرایط کار، اراده جمعی و حرکت مستقیم کارگری را نابود می کند و به جنگ افق انقلابی و ضد سرمایه، یعنی سرنگونی سرمایه و سرمایه داری، الغای استثمار و کار مزدی و لاجرم حذف آرمان ایجاد یک دنیای آزاد و برابر در میان طبقه کارگر می رود. لذا رفرمیسم یک گرایش مضر و مخرب است. باید توجه داشت که این نقد رفرمیسم بهیچوجه ریشه در دیدگاه پوپولیستی ای که مبارزه اقتصادی طبقه کارگر را تحت نام اکونومیسم تحقیر می کند، ندارد. این دیدگاه پوپولیستی بهمان اندازه مخرب و انحرافی است.
کمونیسم کارگری همواره موکدا اعلام کرده است که باید از هر تلاش طبقه کارگر برای ایجاد تشکل و اتحاد در صفوف کارگران استقبال کرد. بویژه در جامعه ایران که تحت اختناق شدید یک رژیم سرکوبگر قرار دارد و جنبش کارگری در آن دچار ضعف های تاریخی بسیار در عرصه تشکل و اتحاد است، این مساله نقشی تعیین کننده تر پیدا می کند. هر میزان تجهیز بهتر طبقه کارگر برای جنگ با سرمایه و بورژوازی یک حرکت کاملا مثبت است. کمونیسم کارگری از این شرایط کاملا استقبال می کند. اما این مساله بمعنای سکوت در قبال گرایش رفرمیستی و سندیکالیستی نیست. این گرایش باید عمیقا مورد نقد قرار گیرد. رفرمیسم فقط افق انقلابی و سوسیالیستی کارگر را کور و عقیم نمی کند، بلکه حتی در دستیابی به خواست های بلافاصله کارگران نیز برایی و کارآیی ندارد.

مشاور بورژوازی، ارگان سازش طبقاتی
تاریخا و سنتا سندیکالیسم و ترید یونیونیسم نقش مشاور بورژوازی و دولت آن را ایفاء کرده اند. این از خصوصیات ذاتی این گرایش است. در هر جامعه و در هر شرایط تاریخی که سندیکالیسم شکل گرفته است عملا به این شکل عمل کرده است. نقش اصلی سندیکالیسم، زدودن خصومت طبقاتی و ایجاد آشتی طبقاتی میان طبقه کارگر و بورژوازی و دولت آن است. این مهمترین خصیصه و نقش سندیکالیسم است. این اتفاقی نیست که سندیکای جدیدالتاسیس نیشکر هفت تپه، بمحض ایجاد و علیرغم آنکه از دل مبارزه طولانی و قهرمانانه کارگران نیشکر هفت تپه شکل گرفته است نیز در همین جهت قدم بر میدارد. رضا رخشان سخنگوی سندیکا این نقش را خیلی صریح و روشن فرموله و توجیه می کند:
"چون که اولویت کارگرهفت تپه از آغاز مبارزاتش، ابتدا حفظ مجموعه تولیدی بوده است و خواسته های صنفی کارگران درعرض این هدف بوده است. برای کارگرهفت تپه بسیارمهم است که در بستر وجود شرکت، به مطالبات وخواسته های صنفی خود دست پیدا کند. از این رو سندیکا دردو جبهه مشغول بکار است. جبهه اول، برخورد، راهنمایی و مشورت با مدیریت (بادرنظرگرفتن دولتی بودن کارخانه) برای احیا و نجات شرکت از این وضعیت بغرنج صورت می گیرد. سندیکا نقطه نظرات کارگران را در اداره هرچه بهتر کارخانه به مدیریت منتقل میکند. تا همین چندی پیش نظر و نقش کارگرهفت تپه در مدیریت و تصمیم گیریهای کلان شرکت، هیچ انگاشته می شد. اما امروزه با این همه تلاش و مبارزه کارگرهفت تپه هم نسبت به مطالبات خود مصراست و هم بدلیل بیمناکی ازآینده شرکت، نسبت به عملکرد مدیران خود حساس میباشد. و از طریق پرسش گری و نظارت، همه مسئولان شرکت را نسبت به عملکردشان پاسخگو کرده است. امروز کارگرهفت تپه، علاوه برمطالبات صنفی خود بدنبال دفاع از کیان شرکت میباشد. (پاسخ رضا رخشان به محسن حکیمی. کلیه نقل قول های این مطلب از همین نوشته است.)
از انشاء پردازی ها در بزرگ کردن نقش کارگر در برابر کارفرما که بگذریم، آقای رضا رخشان دارد خیلی روشن و به زبان ساده می گوید، سندیکا مشاور کارفرما است و هدف مهم و اصلی آن حفظ کارخانه است و پس از آن مساله خواست های کارگران را در چهارچوب حفظ "کیان شرکت" دنبال می کند. از این روشن تر نمی شد نقش سندیکا را در به سازش طبقاتی کشاندن کارگران و ایفای نقش مشاور کارفرما بیان و فرموله کرد. البته ایشان با یک جمله معترضه "با در نظر گرفتن دولتی بودن کارخانه" کوشیده است نقش مشاوری خود را توجیه کند. به این مساله در پایین خواهیم پرداخت.
سندیکالیسم و ناسیونالیسم
سندیکالیسم گرایش ناسیونال – رفرمیست بورژوایی را درون طبقه کارگر نمایندگی می کند. ناسیونالیسم دشمن طبقه کارگر و مبارزه انقلابی برای واژگونی سرمایه داری است. ناسیونالیسم یک گرایش خطرناک است که در صورت حاکمیت، دشمن واقعی طبقه کارگر و مردم زحمتکش را در اذهان آنها مخدوش می کند. ناسیونالیسم میان کارگر و سرمایه دار یک هم جهتی و هم هدفی دروغین تعریف می کند. بالا بردن شدت کار و تولید و کیفیت محصولات که هدف اصلی بورژوازی برای افزایش سودآوری است به هدف اصلی کارگران ترجمه و تبدیل می شود. "افتخار ملی" و افزایش تولید و "ثروت ملی" به مهمترین منفعت و هدف کارگران و زحمتکشان جامعه بدل می شود. این ماهیت واقعی ناسیونالیسم است و سندیکالیسم عینا این گرایش را درون طبقه کارگر نمایندگی می کند. ایجاد جدایی و تفرقه میان کارگران بر مبنای "ملیت" یکی از ترفند های قدیمی و کارآی بورژوازی است. سندیکالیسم همواره نه تنها در مقابل این تاکتیک بورژوازی کاملا تسلیم است، بلکه بعضا خود شدید تر از بورژوازی بر مبنای "ملیت" منافع کارگران را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. در حالیکه این حکم مارکسیستی بهترین تبین از منافع کارگری است: کارگران سرزمین ندارند و انترناسیونالیسم کارگری یکی از خصلت های مهم جنبش انقلابی طبقه کارگر است.
جالب اینجاست که آن چنان ناسیونالیسم و سندیکالیسم با یکدیگر عجین و هم ریشه اند که هر سندیکای تازه تاسیسی نیز بلافاصله به ایفای نقش و وظیفه ناسیونالیستی خود مشغول می شود. باز از زبان آقای رضا رخشان بشنویم:
"سندیکای نیشکرهفت تپه مشکلات تمامی کارگران تولید قند و شکر ایران، منجمله واردات بی رویه شکر، پایین بودن تعرفه گمرکی و فرسوده بودن صنایع تولید شکررا درداخل کشور منعکس کرده است. به گفته آقای شفیعی مدیرعامل شرکت، تنها کارخانه تولید شکر در کشور که آنهم  بدلیل تلاشهای پیگیر کارگران منجمله اعتصابات و...تامین اعتبارشده است، کشت و صنعت نیشکرهفت تپه می باشد."
در این جوابیه آقای رضا رخشان در رابطه با سیاست شناخته شده ناسیونالیسم بورژوایی، یعنی پروتکشنیسم، داد سخن داده است. حمایت از تولید داخلى، هدف و وظیفه کارگر نیست. کارگر هیچگونه منفعتی در حمایت از تولید داخلى ندارد. این بخشی از بورژوازی است که از پروتکشنیسم سود می برد و برای اعمال آن تلاش می کند. این یک جدال قدیمی میان بخش های مختلف بورژوازی است. بارها و بارها در طول تاریخ طبقه کارگر قربانی ناسیونالیسم بورژوایی شده است. شدت کار طاقت فرسا، شرایط سخت کار، دستمزدهای ناچیز و بخور و نمیر را بخاطر "تولید ملی"، "افتخار ملی" و "ثروت ملی" به تن خریده است. این یک گرایش انحرافی و بورژوایی است و باید با قاطعیت نقد و از صفوف جنبش کارگری طرد شود. کارگران نباید نگران تعرفه های گمرکی و غیره باشند. آنها کار می کنند و باید از دستمزد مکفی و زندگی انسانی برخوردار باشند. اگر بورژوازی از تامین این خواست پایه ای و حداقل کارگران عاجز است، کنار برود، طبقه کارگر خود کنترل را بدست می گیرد.

رفرمیسم و سرمایه داری دولتی
گرایش رفرمیستی درون طبقه کارگر منجمله سندیکالیسم از دولتی شدن سرمایه ها دفاع می کند. این گرایش سرمایه داری دولتی را بعنوان یک هدف غائی کارگران قلمداد می کند. تاریخا سندیکالیسم و سوسیال دموکراسی همدوش و دست در دست یکدیگر در دوجبهه، یکی در میان طبقه کارگر و دیگری در میان بورژوازی، از سرمایه داری دولتی بعنوان یک گرایش رفرمیستی دفاع کرده اند.
بعلاوه جا زدن سرمایه داری دولتی بجای سوسیالیسم در شوروی و بلوک شرق بمدت 60 سال یک سنت محکم در دفاع از سرمایه داری دولتی را درون بورژوازی بوجود آورده است. بورژوازی ناسیونالیست روسیه موفق شد با ایجاد سرمایه داری دولتی و جا زدن آن بعنوان سوسیالیسم و محصول انقلاب کارگری اکتبر، طبقه کارگر و زحمتکشان شوروی را چندین دهه به فداکاری افسانه ای برای قدرتمندی شوروی وادارد. جنبش ناسیونال – رفرمیسم شوروی به شکل گیری یک سنت قوی ناسیونال رفرمیست در میان بورژوازی و جنبش کارگری بین المللی دامن زد. لذا سرمایه داری دولتی توسط این گرایش بعنوان یک رفرم مهم و به نفع کارگران جلوه گر میشود. جریانات چپ پوپولیست و سنتی در سطح بین المللی سرمایه داری دولتی را عملا بعنوان سوسیالیسم معرفی می کنند. در میان جنبش چپ ایران این یک گرایش کاملا حاکم است، از راست ترین جناح آن حزب توده و اکثریت تا جریانات چپ رادیکال دیگر سرمایه داری دولتی را مترادف با سوسیالیسم می دانند.
از همین رو است که گرایشی درون جنبش کارگری به دفاع از دولتی شدن واحدهای تولیدی بلند شده است و مبارزه کارگران برای احقاق حقوق شان را عملا به طرح خواست دولتی شدن واحد تولیدی گره می زند. اینها در مقابل طرح خواست انقلابی کارگری، کنترل کارگری توسط حزب اتحاد کمونیسم کارگری، به شکلی ارتجاعی از خواست دولتی شدن دفاع کرده اند. در این زمینه علاوه بر بحث آقای رضا رخشان که در بالا در دفاع از سازشکاری سندیکا، دولتی بودن نیشکر هفت تپه را ذکر کرده است، مورد کارخانه لاستیک البرز را نیز داریم.
کارگران لاستیک البرز در چند ماه اخیر یک مبارزه طولانی برای دریافت حقوق معوقه خود سازمان دادند. پس از مدتی این کارخانه دولتی شد. در این میان کارگران موفق شدند فقط دو ماه از هشت ماه حقوق معوقه خود را دریافت کنند و سپس منتظر شدند تا هیات مدیره دولتی به وعده های دولت عمل کند. در این میان برخورد تشکلی که نام خود را "اتحادیه آزاد کارگران ایران" گذاشته است به این واقعه جالب توجه است.
اولا باید گفت که این "اتحادیه" یک تشکل توده ای کارگری نیست. در محیط کار کارگران تشکیل نشده است. تشکل تعداد معدودى فعال و کارگران بيکار و منفرد است که توسط عده ای شکل گرفته است. از این نوع نهادها که نه تشکل توده ای کارگران اند و نه تشکلات حزبی، تعدادی در ایران تشکیل شده است. باید به ماهیت و نقش این تشکلات در زمان دیگری پرداخته شود. (ضمنا توجه خوانندگان را در این زمینه به مقاله سیاوش دانشور در شماره ٧٧ نشریه برای یک دنیای بهتر جلب می کنم.) فقط به اشاره به این نکته بسنده میکنیم که این تشکلات عملا به ضرر منافع کارگران عمل می کنند و موجب تفرقه و گسترش اختلافات و سکتاریسم درون جنبش کارگری هستند.
تا آنجا که به اتحادیه آزاد کارگران برمی گردد، وجه تثمیه این نام معلوم نیست. اتحادیه آزاد چه صیغه ای است؟ آزاد به چه اشاره دارد؟ اینها همه سوالاتی است که باید در جایی دیگر به آن پرداخته شود. اما از بحث خود دور نشویم. این به اصطلاح اتحادیه آزاد کارگران ایران به کارگران لاستیک البرز بخاطر دولتی شدن کارخانه تبریک گفته است. گویی با دولتی شدن کارخانه کارگران به خواست هایشان خواهند رسید. این گرایش بسیار انحرافی است که باید از درون جنبش کارگری طرد گردد. سرمایه داری دولتی یا خصوصی مساله و محور مبارزات کارگران نیست. کارگران با کل این نظام از اساس در جنگ اند. آن گرایش و رهبران عملی کارگری که می کوشند کارگران را به سربازان مبارزه برای دولتی کردن سرمایه داری بدل کنند، عملا دارند در خدمت بورژوازی عمل می کنند و منافع کارگران را قربانی می نمایند.

پراگماتیسم توجیه سازش طبقاتی
آقای رضا رخشان در این جوابیه با حرارت بسیار پراگماتیسم را بعنوان یک روش اصولی و واقع گرایانه مطرح کرده است. پاسخ ایشان به مساله شعار "تصرف کارخانه" است که توسط "کمیته هماهنگى براى ايجاد تشکل کارگرى" مطرح شده است. ما در جایی دیگر به نقد این شعار آنارکوسندیکالیستی پرداخته ایم. تصرف تک کارخانه یک سیاست انقلابی و کمونیستی نیست. طبقه کارگر با اجتماعی کردن وسایل تولید و مبادله می تواند حاکمیت خود را عملی کند. کسانی که شعار تصرف کارخانه ها را می دهند، عملا در پوشش یک ظاهر رادیکال کارگران را در اسارت این نظام نگاه می دارند. به پایه های نظام کاری ندارند، در حالیکه ظاهرا به یک عمل انقلابی و رادیکال فراخوان می دهند. از این رو است که این شعار را باید نقد و طرد کرد. آنارکوسندیکالیسم پاسخ کارگران نیست. در مقابل سندیکالیسم، کارگران نباید آنارکو سندیکالیست شوند. این دو گرایش هر دو به زیان منافع طبقاتی کارگران است.
آنچه در شرایط کنونی میتواند مطرح و بعنوان یک سیاست انقلابی کارگری کارساز و پیشبرنده مبارزه طبقه کارگر باشد، سیاست کنترل کارگری است که ما آن را مطرح کرده و در میان بخش هایی از جنبش کارگری نیز با استقبال روبرو شده است. اما در اینجا فرصت بحث در این رابطه نیست. (به ضمیمه نشریه برای یک دنیای بهتر در رابطه با کنترل کارگری رجوع کنید.) قصد، نقد سیاست رفرمیستی، تقلیل گرایانه و سازشکارانه سندیکالیسم است که توسط آقای رخشان به روشنی و با حرارت طرح می شود:
  "اما نسخه شما چیست؟ کارگران با تصرف کارخانه ها و با ایجاد شورای کارگری زمام امور را بدست خویش گیرند. آیا در شرایط حاضر این فکرعملی است؟ آیا بهانه راجهت سرکوب کارگران فراهم نمی آورد؟ آیا این انداختن کارگران دردام ایدئولوژیک نیست؟ آیا پذیرفتنی است به خاطر یک ایده و خیال، سندیکا که واقعیت و خواست کارگران امروزاست را نفی کرد؟ آیا این تحمیل اندیشه کمونیستی شما برعموم کارگران نیست؟
 مشکل شما اینست که براساس معیارها وایدئولوژی جزم گرای خود، در مورد جنبش کارگری قضاوت می کنید. و هنوز در خیال یک ایده مانده اید. من کارگر این چنین نمی خواهم. من بدنبال نابود کردن و حذف سرمایه دار نیستم. من بدنبال تسخیر جایی، براندازی و...نیستم. من جستجوگر حقوق پایمال شده خویشم. من با ایجاد تشکل مستقل و قدرتمند، حق خویش را می ستانم."
همانطور که در بالا اشاره شد، از مساله "تصرف کارخانه ها" می گذریم. آنچه در این دفاعیه آتشین از سندیکالیسم برملا می شود جالب توجه است. آقای رخشان از حاکمیت گرایش انقلابی و رادیکال در میان کارگران آگاه است. لذا ابتدا به ساکن به انقلابی گری و رادیکالیسم حمله ور نمی شود. ابتدا به پراگماتیسم متوسل می شود. اینگونه وانمود می کند که گویی او هم یک انسان رادیکال و انقلابی است، فقط بخاطر عدم آماده بودن شرایط، سندیکالیست شده است. لذا ابتدا به "عملی نبودن" اشاره می کند. سپس مساله سرکوب کارگران را مطرح می کند، تا کارگران را از هر گونه رادیکالیسم و انقلابی گری بترساند و خود را بعنوان یک رهبر مسئول جلوه گر سازد. اما جالب اینجا است که ایشان نیز مانند کلیه رهبران رفرمیست، رژیم را عامل سرکوب کارگران نمی داند، بلکه رادیکالیسم را بعنوان عامل اصلی معرفی می کند. گویی این تقصیر گرایش رادیکال است که برای سرکوب "بهانه" بدست رژیم می دهد.
همین یک پاراگراف کوتاه خصلت های ذاتی سندیکالیسم و رفرمیسم را بعنوان یک سنت جاافتاده بخوبی نشان می دهد. آقای رضا رخشان نشان می دهد که یک رهبر تردست رفرمیست و سندیکالیست است. ایشان در این دفاعیه قدم به قدم جلو می رود و صریحا ضد کمونیسم خود را آشکار می کند. و در انتها رسما و علنا اعلام می کند که ضد سرمایه و سرمایه داری نیست. خواهان حذف سرمایه داری نیست، بقول خودش برانداز نیست و فقط میخواهد حقوق برای کارگر دریافت کند. و حق کارگر را هم لابد گرفتن ذره اى حقوق می داند، نه بیشتر.
حال پس از بررسی و شکافتن این جوابیه، اگر به بخش اول صحبت ایشان در مورد نقش سندیکا در هماهنگی مبارزه کارگران بپردازیم، منظور واقعی از این هماهنگی را درخواهیم یافت:
"یک چیز دیگر اینکه، بدنبال تشکیل سندیکا در دو ماه پیش تا کنون، یک نوع هماهنگی و انسجامی درروند فعالیت و حرکت کارگران شکل گرفت که اگر احیانا در گذشته تکروی ها وناهماهنگی هایی بین کارگران از نظر تاکتیک حرکت و جنبش وجود داشت اما اکنون  سندیکا، تکنیک و روش حرکت را با درک شرایط موجود تعین میکند. و اگر قرارباشد اعتصابی رخ دهد، سندیکا با درنظرگرفتن بهترین شرایط ازنظر زمان و موقعیت به آن اقدام خواهد نمود."
با در نظر گرفتن دفاعیه آتشین ایشان از سندیکا و سندیکالیسم در پایان این جوابیه، و در متن سخنان ایشان در مورد نقش و هدف سندیکا، کاملا روشن می شود که این هماهنگی و انسجام در دنیای واقعی به چه معنا است و در مواردی که کارگران بخواهند دست به حرکت رادیکال در نفی سرمایه داری بزنند، سندیکا در مقابل این حرکت کارگران خواهد ایستاد. زیرا این "سندیکا است که روش و تکنیک حرکت را تعین می کند" این گفته بسیار گویا و خصلت نما است. تحمیل بورکراتیسم سندیکایی به کارگران و سقط و عقیم کردن حرکات رادیکال کارگری، مقابله با عمل مستقیم کارگری و ضدیت با اعمال اراده جمعی کارگران از خواص دیگر سندیکالیسم است. الحق که آقای رضا رخشان در این جوابیه کوتاه چه روشن و شفاف تمام خصائص سندیکالیسم را برملا کرده است.
ما در عین حالی که از هر حرکت کارگران برای تشکل و اتحاد استقبال می کنیم، با نقد قاطعانه سندیکالیسم بعنوان يک خط مشى می کوشیم فعالین کارگری را به معضلات و ضرباتی که سندیکالیسم به جنبش طبقه کارگر وارد می آورد، آگاه نمائیم. تشکیل مجامع عمومی کارگری در کلیه واحدهای تولیدی، اساس و پایه تشکلات توده ای رادیکال کارگری است. ما طبقه کارگر را فرا می خوانیم تا با تشکیل مجامع عمومی و تبدیل آن به یک سنت پایدار کارگری، شرکت توده کارگران در مبارزه، اعمال نظر جمعی کارگران و حرکت رادیکال کارگران را تامین نمایند. طبقه کارگر جدالی آشتی ناپذیر با سرمایه و سرمایه داری دارد. تلاش برای صلح و آشتی میان دو طبقه اصلی، تلاشی جهت عکس منافع طبقه کارگر است. کارگران به تشکیل ارگان های آشتی طبقاتی و مشاوره دادن به بورژوازی و دولت نیاز ندارند. کارگران باید تشکلات توده ای خود برای پیشبرد مبارزه شان برای تامین یک زندگی انسانی را برپا دارند. *